سالگرد آیدین عزیز

با عرض سلام خدمت همگی دوست داران آیدین نیکخواه بهرامی

تقویم را که میبینم نمیخواهم تاریخ را باور کنم. تو در دی ماه ۸۶ مانده ای و زمان ۴ سال بدون تو، مرا به دنبال خود کشیده است.

۴ سال؛ ۴ سالی که روزهایش بیشتر از ۲۴ ساعت و ماه هایش بیشتر از ۳۰ روز داشته اند.

هنوز هم در شگفتم که این لحظه های بی پایان چگونه گذشتند و مرا که حتی طاقت ثانیه ای را نداشتم ۴ سال به دنبال خود کشیدند!

چهارمین مراسم سالگرد قهرمان تیم ملی بسکتبال آیدین نیکخواه بهرامی چهارشنبه هفتم دی ماه سال نود برگزار میشود.

به اطلاع دوست داران میرسانم که صبح چهارشنبه دیداری با این عزیز ساعت ده صبح بر سر مزارش خواهیم داشت و عصر همان روز ساعت ۱۸ نیز مراسم یادبودی در سالن بسکتبال شهید حیدر نیا تهران برگزار خواهد شد!


مزار این عزیز در قطعه نام آوران ۲۵۵ بهشت زهرا واقع است.

آدرس سالن بسکتبال حیدرنیا: تهران، خیابان کریمخان زند، خیابان حافظ، زیرپل حافظ

 

با تشکر از همگی دوستان؛ وبلاگ آیدین: آغاز دوباره

خالیست!

وقتی که بودنت، حضورت و دیدنت را کم می آورم انگار ...

آری، خالی است! نگاهم، فکرم، دست هایم، قدم هایم، نوشته هایم، حرف هایم همه چیز و همه جا خالیست.

این دوری و ندیدن نه تنها تو را از خاطرم نبرده است بلکه هر لحظه بی تو بودن فقط برایم دلتنگی بیشتر به همراه داشته است.

می دانم که تو بیشتر از هر کسی اشک هایم را دیده ای و دلتنگی هایم را شنیده ای، می دانم تو را بیشتر از هر کس دیگری آزار داده ام اما دوری تو است که مرا اینگونه در هم ریخته!

گاهی برای دیدن تو آنچنان از خودم دور می شوم که دیگر خودم را نمی شناسم. ببین با من چه کرده ای مهربان!

هنوز هم برایم لبخندهای تو زنده است برای همین است که در اوج گریه به عکس تو لبخند می زنم، آخر نمی توانم لبخند تو را بی پاسخ بگذارم!

به نظرم چشمانت هنوز پرنورند، آخر تاریکی های دلم را همیشه نگاه تو روشن می کند!

که می داند که من چه می گویم؟

بعضی وقت ها که لب به سخن می گشایم احساس می کنم همه با کلمات من بیگانه اند، گویی حرف هایم برای هیچ کس مفهموم نیست! نگاه های پر از تعجبشان همیشه ساکتم می کند، برای همین است حرف هایم همیشه برای تو می ماند. فقط تو می دانی که دلتنگی بی انتها داشتن چگونه است!

دلتنگی دلتنگی برایم واژه ای تکراری است اما احساسش، چه بگویم از احساسش که هر لحظه تازه تر می شود.

بیا دوباره اشک هایم را بخوان تا به حضورت آرام گردم تا جاهای خالی را پر کنم!

بیا تا ببینی که هنوز هم بعد از گذشت این مدت جایی که جایگاه تو بود خالی است.

 I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

 

سلام به همه دوستای عزیزم

ممنون که مثل همیشه به یاد آیدین هستید و به وبلاگ خودتون سر می زنید.

امیدوارم حال همگیتون خوب باشه.

اینترنت من هم بالاخره وصل شد و کمی کارهام راحتتر شد. به وبلاگ بعضی از دوستان که آدرسش رو تو لیست بلاگفا داشتم سر زدم اگه می خواید به وبلاگتون سر بزنم حتما برام بنویسید و آدرس وبلاگتون رو بذارید.

همون طور که مشاهده می کنید ادامه مطلب رمز دار می باشد. اگه علاقه مند به دریافت رمز هستید شماره تماس و اسمتون رو بذارید، من سعی می کنم در عرض یک روز رمز رو براتون بفرستم.

این کار به خاطر اهمیت زیاد ادامه مطلبه!

از گذاشتن نظر خصوصی خوددادری کنید خودم حواسم هست که شماره هاتون رو روی وبلاگ نذارم! در ضمن بگم که نظرات خصوصی رو نخونده حذف می کنم!

شاد باشید و پایدار، در پناه امن خدا

 

ادامه نوشته

تبریک میگم به داداشی صمدم، داداشی آیدینم و مامان فرزانه گلم

این پست یه قول و یه تبریکه!

همتون میدونید برای چیه دیگه گفتن نداره!

خانواده نیکخواه بهرامی به سلامتی صاحب یه دختر کوچولو شده که ایشالا خدا حفظش کنه!

من از همین جا تبریک میگم

بغض های فروداده ام!

... بزن زیر گریه سبک شی یه کم ... نمیتونی پنهون کنی داغونی ...

آنقدر بغضم را حبس کردم تا اشک هایم با من قهر کردند!

چشم هایم را پر میکنند اما گونه هایم را خیس نمی کنند!

مثل الآن که حسرت گریه را بر دلم نهاده اند.

... اگه نیست باید دلشکسته ات کنه ... نمیتونی یادش نباشی به این آسونی ...

آیدین

تو بشکن بغضم را، بگذار اشک هایم دلم را بشوید!

گاهی احساس میکنم حق خودم را خورده ام! آخر بستن راه اشک هایم چه معنا دارد؟

به نظرت بغض هم خوردن دارد؟

گاهی کنار این سنگ سیاه که می نشینم در چشمانم طوفانی به پا می گردد اما تو بگو چگونه در برابر چشمانی که طاقت دیدن اشک هایم را ندارند اجازه بارش دهم؟

باید با پلک هایم باد بسازم تا طوفان را از چشم هایم براند! چقدر هر بار این کار برایم سخت تر می شود.

مرا که از سنگ نساخته اند مهربانم.

... بزن زیر گریه چشات تر بشه ... اگه ابری هستی با لذت ببار ...

به این نقطه که می رسم باز گیج می شوم باز یاد ناباوری هایم می افتم، مگر رفته ای؟

اگر نیستی چگونه است که صدایت در گوشم میپیچد؟

مگر می شود نباشی و من تو را هر سو که می نگرم ببینم؟

... یه وقتایی انقدر حالم بده که میپرسم از هر کسی حالتو ... یه روزایی حس میکنم پشت من همه شهر میگرده دنبال تو ...

احساس گرمی اشک گاهی لذتی دارد که در عمق خنده یافت نمی شود.

چه دلتنگم!

 I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

 

سلام به همگی

امیدوارم که حالتون خوب باشه دوستای عزیزم

میخواستم به اطلاعتون برسونم که شماره های موبایلم عوض شده! اگه کسی شماره تماسم رو میخواد برام شماره خودش رو با اسم و فامیل نظر بذاره تا بهش خبر بدم.

البته پیام خصوصی نذارید خودم حواسم هست که شماره ها رو تایید نکنم.

واسه بچه های تیم ملی هم آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که هر چه زودتر به اوج آمادگی برسن و خبر بردهای پیاپی اونها رو دریافت کنیم.

شاد باشید و پایدار

در پناه امن خدا

فریاد میزنم صمد

این مدت همش یادت بود، همش حرفت بود!

بازی فینال بود و جای خالی تو و تیمی که سالها بهترین بازیت رو براش انجام دادی!

هنوزم وقتی تو سالن میشینم دلم میخواد تو رو تو زمین ببینم. میدونی که باورم نمیشه نبودنت.

گاهی نگاهم رو صمد خشک میشه، یعنی واقعا کجایی آیدین؟

صمد و میبینم و همش منتظرم که تو رو هم همون نزدیکیا ببینم اما هر چی نگاه میکنم خبری نمیشه!

صمد که بلند میشه سه بزنه قلبم از جا کنده میشه. همش یه بغض توی گلوم جا خوش کرده!

تو رفتی و دل خوشی من شده بود تیمت و یاد حضورت اما الآن از تیمت هم جز یه اسم چیزی باقی نمونده.

صبا، صبا باتری تهران هم برام شده فقط یه خاطره. یه تیم پر از افتخار که به تاریخ پیوسته!

گاهی که میرم استادیوم همش صحنه های بازی های صبا و مهرام جلو چشمامه.

از وقتی تو رفتی همه قهرمانی ها سهم صمد شده و این بیشتر حرف ها و خاطرات تو رو واسم زنده میکنه.

گاهی دلم میخواد دفعه بعد دیگه وارد استادیوم نشم، برای منی که عادت داشتم برم استادیوم و تو و بازی های صبا رو ببینم خیلی سخته برم و هیچ کدوم رو نبینم. دلم میگیره و اشک تو چشمام جمع میشه. هر بار که میرم میخوام آخرین باری باشه که تو سالن میشینم اما دلم راضی نمیشه!

باید برم، حالا که دیگه نمیتونم اسم آیدین رو فریاد بزنم باید برم داداشی صمدم رو تشویق کنم.

باید برم و همون قدر که نتونستم اسم تو رو صدا کنم صمد رو بخونم.

باید برم و تلافی کنم همه ندیدن ها رو.

باید برم، باید برم و فریاد بزنم صمد!

 I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

 

سلام به دوستان گلم

در مورد نوشته خودم هیچگونه نظری ندارم! یه گوشه از حرف دلهای این مدتم بود.

معذرت میخوام که نیستم و دیر به دیر سر میزنم اما این به هم ریختگی فعلی که به وجود اومده تازه اندکی مرتب شده!

سعی میکنم مطالبم رو زودتر بیارم بذارم. دعا کنید که کلی هممون محتاج دعاییم.

جواب نظرات رو هم مثل همیشه زیر خودشون دادم.

این آدرس ایمیلم هم میدم اگه کاری داشتید بیاید صحبت کنیم اما میل نزنید که وقت نمیکنم برم بخونم!

میشه گفت با موبایلم همیشه هستم! mahya_si @ yahoo.com

مامان فرزانه عزیزم هم اومدن ایران.

امروز سه تا تبریک دارم واسه داداشی صمد مهربون خودم!

اولی واسه تولدش که سه هفته پیش بود (البته حضوری تو استادیوم بهش تبریک گفتم اما باید اینجا هم مینوشتم!)

دومی واسه کوچولویی که مرداد ماه میاد و همه خانواده چشم به راهشیم! (دعا فراموش نشه و خبر رو هم جایی نذارید لطفا!!!)

سومی هم واسه چهارمین قهرمانی مهرام و داداشی صمدم که امتیاز آورترین بازیکن فینال بود

دعا یادتون نره

شاد باشید و پایدار

به امید دیدار

نمیدانم

نشسته ام اینجا دوباره! گره میزنم نگاهم را در نگاهت.

گویی چشمانت به رویم لبخند میزنند. همیشه این لبخند و این نگاهت به خنده وادارم میکند.

کاش این سکوت بشکند تا دوباره در خود نشکسته ام.

نمیدانم تو ساکتی یا گوشهای من است که ناشنوا شده است. شاید دیگر لایق شنیدن صدای آرام و مهربان تو نیستم آیدینم!

نمیدانم شاید هم تقصیر طوفانی است که در درونم برپاست که با غوغایی که به پا کرده نمیگذارد صدای تو را بشنوم.

نمیدانم این همه دلتنگی چگونه در دل من جا گرفته است. آرام که میشوم صدای خنده ات به گوشم میرسد.

نمیدانم چرا اینگونه ام اما برای همین است که گاهی تمام فریادها را خاموش میکنم و ساکت مینشینم تا صدایت را بشنوم.

نمیدانم شنیدن صدایت چه جادویی در خود دارد که مرا وادار به سکوت میکند و تمام طوفانهای درونم را فرو مینشاند.

نمیدانم چگونه است هر سالی که میگذرد خاطراتت پررنگ تر میشود. شاید دلیلش احساس حضورت و تکرار خاطرات است.

نمیدانم دلیلش چیست که حتی حرف زدن از فراموشی تو انقدر برایم دور از ذهن و ناممکن است.

نمیدانم چه چیزی مرا این همه پایبند نوشتن ها و یادها کرده است اما لبخند و آرامش دلم در همین اشک ها و خاطره هاست.

نمیدانم آیدینم، هیچ چیز را نمیدانم اما این را فهمیده ام که تو را همیشه و همیشه و همیشه به یاد خواهم داشت.

نمیدانم تا چه زمان زنده خواهم بود اما این را فهمیده ام که تا زمانی که زنده ام از تو خواهم گفت.

I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

 

 

این پست هم مال عید بود اما وقت نشد که بیام و بذارم!

 

بهار است، باز هم همه جا حرف از نوروز است و تازگی. باز هم هنگامه نو شدن است!

حرفها و زمزمه های عید باز هم از میان یادهایم عبور میکند و دلم را میلرزاند!

آری باز هم سکوت می آید و کنارم مینشیند و برایم دلتنگی هایم را میشمارد!

دوباره حرفهایم نامربوط میشود و نگاه هایم گیج و گنگ!

این بار هم نمیدانم که چه میشود! نمیفهمم باز مرا چه شده است که اینگونه در هم ریخته و گیجم!

دیگر سبزی و طراوت بهار را هم نمیفهمم. معنی رویش دوباره و زنده شدن را از یاد برده ام!

سومین بهاری است که به جای شادی، غم مهمان دلم است و به جای نقش بستن لبخند بر لبانم این اشک است که از چشمانم جاری است.

با همه دلتنگی هایم با همه اشکهایم باز هم یادت در این لحظات لبخندی بر لبانم می نشاند تا به خاطر داشته باشم گرچه جایت دور سفره هفت سین خالی است اما حضورت قابل انکار نیست!

بهار می آید و سرما را از دل زمین پاک میکند و جایش سبزی و گرما به زمین می بخشد.

آرزو میکنم تو هم بیایی بهار من تا سرمای دل تنگم را بگیری و شادی و آرامش را به آن بازگردانی.

باز هم عیدهایم تبریک تو را کم دارد و شنیدن صدایت!

عیدت مبارک باشد نازنین برادرم

I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

 

 

 

سلام به همه دوستای گلم

امیدوارم که شاد و سلامت در کنار خانواده هاتون باشید.

سال نو رو بهتون تبریک میگم و از خدا میخوام سالی پر از شادمانی و آرامش داشته باشید و به فراتر از چیزهایی که میخواید برسید.

من واقعا معذرت میخوام واسه این مدت که نبودم اما از دی ماه پارسال تا حالا تمام برنامه هام به هم ریخته و هنوز نظم پیدا نکرده!

پدر مامان فرزانه هم قبل عید به رحمت خدا رفتن و به آیدین عزیز پیوستن و یه عالمه به مشغولیت فکری و به هم ریختگی برنامه های ما اضافه شد!

کارهای کتاب آیدین هم به زودی تموم میشه اگه خدا بخواد و کتاب آماده چاپ اولیه میشه.

از اینکه نظرات و اس ام اس هاتون رو هم جواب ندادم معذرت خواهی میکنم اما دیگه واسه اینکار نه وقت داشتم نه حواس!

کاری داشتید بهم زنگ بزنید خوشحال میشم!

هنوز هم اینجایی

کاش لحظه ی رفتــن نـمی بــارید اشک چشمام

هـق هق دلتـنـگیامـو می شکستم توی رگـهـام

دل پــــــر تـــحــمـــلــم از گــریـــــه من گــلـه داره

چهره ی سـرخ غـرورم از شـکســتم شـرمسـاره

بــــاغ دیـــــدار من و تــو پــره از عــطــر اقـــاقــی

فـصل آشنــایـی ما ســبــز خواهد مـانـد باقــــی

هـمـه ی آنچه که دارم پـیـشکش ســادگـی تــو

سوگـلی تـرانه هــایم هـدیــه ی یـک رنگـی تــو

فکر من نبـاش مسـافـر به سپـیـده ها بیـاندیش

چشم فرداها به راهه راه سختی مانده در پیش

این تـــــولـــد دوبـــاره فـصـل آغــاز من و تـوسـت

ای رهـــا از رخـوت تـن وقت پـــر کشیدن توست

هنوز هم به هر طرف که می نگرم انتظار دیدارت را دارم گویی گذران این سالها حتی نتوانسته به چشمان پر از اشکم این باور را بدهد که دیگر توانایی دیدار تو را ندارند.

هنوز هم دلم برای تو تنگ میشود و از این دلتنگی که پایانی برایش نیست نه خسته میشود و نه دست میکشد.

هنوز هم نگاهم روی عکس تو خشک میشود.

هنوز هم آخر هفته هایم را با اشک کنار سنگی میگذرانم که باورش ندارم! با اینکه هر هفته این سنگ را میبینم اما نمیتوانم بپذیرم که همه ی آیدینم در زیر آن جا گرفته است.

هنوز هم نمیفهمم چرا برایت فاتحه میخوانم و چرا دلم مرا به دیدار این سنگ سیاه می کشاند!

هنوز هم به امید دیدن بازی تو پا به سالن میگذارم مگر دلیل بهتری هم میتوان داشت؟

هنوز هم تو بهترین بازیکنی هستی که میشناسم و پرتابهایت ردخور ندارد.

هنوز هم در تمام خاطراتم اسمی و یادی از تو حضور دارد.

هنوز هم با هر کسی آشنا میشوم تو برای دوستی من بهانه ای هستی.

هنوز هم خوابهایم به عطر وجود تو آغشته است.

هنوز هم دوستت دارم تک برادر همیشه همراهم.

هنوز هم به یادت دست به قلم میشوم چون هرگز ار ذهنم خارج نمیشوی.

هنوز هم صدای فریادهایت در گوشم میپیچد.

هنوز هم اینجایی و این تنها باوریست که این سالها نتوانسته حتی برای لحظه ای از من جدایش کند!

I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

تقدیم تو باد

آیدینم ای مهربان بی نظیر

هزاران تبریک تقدیم تو باد

شکوفه های نشکفته و عطر یاس تقدیم تو باد

لبخندها و اشکهایم هر دو تقدیم تو باد

نگاه های خسته و جستجوگرم تقدیم تو باد

تنگی این دل شکسته تقدیم تو باد

هر آنچه گذران بی تو بودن ها از من به جای گذاشته تقدیم تو باد

حرفهای در سینه مدفونم، بغض در گلو خفته ام تقدیم تو باد

تک تک نفس های گرفته ام تقدیم تو باد

تپش های به شماره افتاده قلبم تقدیم تو باد

این جان منم اگر ارزشی دارد تقدیم تو باد

هر چه داشتم در سالگرد تولدت به تو بخشیدم اما هر چه را که خواهانی تقدیم تو باد

تولدت مبارک یگانه برادر قهرمانم

I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

میدونم قلب شکستت واسه اون که رفته تنگه

اگه تنها و غریبی، اگه دلتنگی و خسته

دل دریاییتو حتی اگه موج غم شکسته

غمو جا بذار تو ساحل، دلتو بزن به دریا

میشه دنیا مثه زندون واسه آدمای تنها

میـدونم قـلب شکستت واسه اون که رفتـه تنگه

واسه آدمـــای عـاشـــق همیـشه دنیـا قـشنـگه

نــذاریــن آبــی دریــــــا بـشـه رنـــگ نا امـیــــدی

شاید اون که رفته برگشت آخه فردا رو چه دیدی

باز هم آمد و رفت. هفت دی را میگویم بار دیگر این روز پر از درد و غم و اشک گذشت و مرا در بهت سالی دیگر که به پایان رسانده بودم جاگذاشت.

به این گذشتن ها که فکر میکنم ذهنم از هر چیزی خالی میشود و اشک گونه هایم را میپوشاند. دیگر حرفی برای گفتن نمیماند، کلمات نیز برای توصیف روز رفتنت حرفی برای گفتن ندارند گویی نمیتوانند کنار یکدیگر قرار بگیرند و جمله ای بسازند که این روز را توصیف کند.

این روز که میگذرد و به تولدت نزدیک میشویم کمی دل خوش میشوم. روزشمار تولدت را بیشتر دوست میدارم.

دوست دارم روزی را که تو وارد دنیایی شدی که باعث آشنایی ما شد.

باز کلمات را گم کرده ام ...

دوباره نگاهم به گوشه ای خیره مانده است و باز هم مثل همیشه اشک در چشمانم جمع میشود و آسمان دلم را بارانی میکند.

همه ی حرف ها، همه یادها، همه نگاه ها به تو ختم میشود و همه چیز به ناگاه محو میگردد و دوباره دستانم سرد و بی حرکت میشوند.

دوباره افکارم پریشانم میکنند. نگاهم روی عکست میماند و باز هم اشکهایم قوت میگیرند.

گاهی فکر میکنم آرزوی دیدارت هم برای من زیاد است زیرا که اگر چشمانم لایق دیدار تو بود اینگونه حتی برای یک نگاه ناتوان نبود!

من دیـده ندارم که به خوابـت بینم

یـا آن رخ هـمـچو آفـتــابـت بـیـــنـم

از شرم رخ تو در تو نتوان نگریست

می ریــــزم اشک تـا در آبـت بیـنم

I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

 

سلام به همه ی دوستان گلم

امیدوارم که حالتون خوب باشه

مثل همیشه جواب نظرات رو زیر خودشون دادم. باز هم خواهشمندم که نظر خصوصی نذارید مخصوصا وقتی که سوالی دارید.

اگرم حرفی زدید که میخواید بین خودمون بمونه بگید که نظر رو تایید نکنم.

واسه شرکت تو ختم قرآن هم هنوز فرصت هست اما واسه خوندنش فقط تا ۱۶ بهمن وقت دارید.

عکس های قدیمی وبلاگ هم از بین رفته رو درست یادم نیست که چی بودن و واسه همین یه کم سخته که بخوام دوباره درستشون کنم اما اگه راه حلی پیدا کردم در اولین فرصت عکس ها رو درست خواهم کرد.

برنامه تولد آیدین و اینکه چه  کسایی حضور داشته باشن هم اندکی با تردید مواجه شده، دوستانی که واسه تولد میخوان به تهران بیان قبلش یه هماهنگی با من داشته باشن چون ممکنه نتونن همه کسایی که میخوان رو ببینن.

به خاطر یه سری اتفاقات که پیش اومد نتونستم از مراسم آیدین عکسی بگیرم برای همین اگه میخواید عکسای مراسم رو ببینید به وب زهرا بازاری برید. اون چند تا از عکسایی که گرفته بود رو گذاشته. آدرس وبش تو لینکدونی وبلاگ هست.

این مدت هم اینترنت و سایت بلاگفا و دوستان دست به دست هم دادن که من نتونم بیام و مطلب جدیدم رو بذارم. به همین خاطر از همه دوستان عذرخواهی میکنم!

اگه دستم به جدایی برسه / اونو از خاطره ها خط میزنم / از دل تنگ تموم آدما / از شب و روز خدا خط میزنم / ... / وقتی گاهی من و دل تنها میشیم / حرفای نگفتنی رو میشه دید / میشه تو سکوت بین ما دو تا / خیلی از نگفتنی ها رو شنید

شاد باشید و پایدار

در پناه امن خدا و به امید دیدار

تظاهر میکنم هستی - مراسم سالگرد - ختم قرآن

مزار آیدین نیکخواه بهرامی

ســـراب رد پــــای تــو کــجـــای جــاده پـیــدا شــد؟

کـجـا دستـاتـو گـم کردم که پـایـان من اینجـا شـد؟

کـجـای قـصـه خـوابـیـــدی که من تو گریـه بیــدارم؟

که هـر شـب هُـرم دستـاتو به آغوشـم بدهــکـارم

تـو با دلتنگیــای من، تـو با این جـاده هـم دستــی

تـظـاهـــر کن ازم دوری، تـظـاهـــر میکنم هستــی

تــو آهـنـگ سـکــوت تــو بـه دنـبال یـه تــسکـیـنـم

صـدایی در جــهانم نیــست فقـط تصـویــر میـبینـم

یه حسی از تو در من هست که میدونم تورو دارم

واسه برگــشتــنـت هــر شــب درا رو بــاز مـیـذارم

سه سال گذشته و من هنوز به دنبال تو میگردم. چرا باید باور کنم که رفته ای؟

چرا باید این سنگ و این دوری را باور کنم؟ چرا فاصله ها را به رخم میکشی؟

بپذیر که هرگز نخواهم پذیرفت نبودنت را!

هر سالی که میگذرد این سنگ را به من نشان میدهی و سالی که بدون دیدارت سپری شده است را به من یادآوری میکنی، اما بدان که تمام این سالها را با باور حضورت گذرانده ام که اگر جز این بود حتی لحظه ای بعد از تو نمیماندم.

تو میخواهی نشانم دهی که دور از تو، بدون تو زنده مانده ام اما خودت بهتر از هر کسی میدانی که در تک تک لحظه هایم شریک بوده ای و هر ثانیه در کنارم حضور داشته ای!

آری تظاهر کن که از من دوری، تظاهر کن که در کنارم نیستی اما بگذار من هم تظاهر کنم که هستی.

به این دقایق که میرسم دیگر هیچ صدایی به گوشم نمیرسد، فقط تصاویر و خاطرات تو است که از جلو چشمانم عبور میکند.

سکوت است هر آنچه برایم مانده و در این روزها عجب غوغایی است در اطرافم.

همه حسرت زده و ناباورانه به سالی دیگر که به پایان رسیده است نگاه میکنند و سکوت است و اشک که یادها، داغ ها را را تازه میکند.

اما همیشه وقتی به این لحظه ها میرسیم، وقتی که به هر طرف که می نگرم فقط اشک میبینم و دلتنگی حسی در درونم تو را به یادم می آورد که هر لحظه در کنارمی، گویی که در تمام این دقایق تو را داشته ام!

همین حس بودن تو، داشتن تو است که مرا آرام نگه میدارد و این دل را مثل همیشه ساکت. پس یادت باشد که هیچ وقت نمیتوانی به من ثابت کنی که نیستی چون هیچ چیز به اندازه حضورت برای من روشن و گویا نیست.

I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER

صمد نیکخواه بهرامی و فرزانه ابراهیمی فخاری بر سر مزار آیدین نیکخواه بهرامی

سلام به همه دوستان گلم

واسه مراسم امسال قرار بود یه کارایی انجام بشه که هنوز به نتیجه نرسیده اما دعا کنید که زودتر همه چی مرتب بشه.

واسه داداش صمد دعا کنید که به بهترین نحو دوره درمانش رو طی کنه و با قدرت تمام به بازی ها برگرده.

واسه مامان فرزانه و دل تنگش هم دعا کنید و از خدا بخواید به بهشون صبر بده.

برای شفا و سلامتی دو تن از عزیزان هم ویژه دعا کنید.

 

عکسها هم مربوط به جمعه گذشته و مصاحبه ای میشه که با مامان فرزانه و داداش صمدم انجام دادن که به گفته کارگردان و مجری برنامه به زودی از شبکه دوم سیما ساعت ۳٠:۱۸ پخش خواهد شد. تاریخ دقیقش مشخص نیست!

 

مراسم امسال سه شنیه هفتم دی ماه ساعت یازده سر مزار آیدین عزیز (بهشت زهرا، قطعه نام آوران – قطعه ۲۵۵) میباشد.

فعلا تنها مراسم حتمی همینه اما اگه قرار شد که مراسم دومی هم برگزار شه حتما بهتون خبر خواهم داد.

خوشحال میشیم که با حضور گرم و مهربونتون در کنار ما باشید و یاد آیدین عزیز رو زنده نگه دارید.

اگه کسی در مورد مسیر و چگونگی اومدن سوالی داشت خوشحال میشم که راهنماییش کنم.

صمد نیکخواه بهرامی  فرزانه ابراهیمی فخاری بر سر مزار آیدین نیکخواه بهرامی

یه ختم قرآن هم داریم از فردا یعنی هفت دی تا ۱۶ بهمن تولد آیدین عزیز. ثبت نام کنید اگه دوست داشتید اما لطفا جز رو بذارید ما به نوبت ثبت نام بچینیم (جز انتخاب نکنید) و بیشتر از دو جز درخواست ندید.

در مورد آهنگ جدید وبلاگ هم نطر بدید!

شاد باشید و پایدار

در پناه امن خدا و به امید دیدار